محمدمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات بالام

سفرهای نیمروزی

 نمایشگاه اتومبیل تو منطقه آزاد ارس محمد ماشین مورد علاقه شو انتخاب کرد  بازی با بابایی توجاده جلفا-ارس   نقل است دو برادردر روستای حمزیان که در مجاور این زیارتگاه است، در مزرعه گندم خود اختلاف مالکیت در حدود داشتند که یکی از آنها که اعتقاد خاصی به ابوالفضل داشت سنگی را مبنای تفکیک مزرعه خود قرار می‌دهد. برادر دیگر شبانه سنگ را برداشته و حدود مزرعه خود را زیادتر می‌کرد. که به ناگاه صبح متوجه می‌شود سنگی که شب آن را تغییر مکان داده بود، در جای اصلی‌اش قرار گرفته است. همین موضوع باعث تقدس این مکان به علت نظر عباس به این مکان می‌شود. ...
11 آبان 1392

باغ

  تابستون جمعه ها اکثرا ناهار  به باغ آقاجونا میرفتیم و اونجا کلی با امیرحسین و جوجه هات بازی میکردی ودرآخر خسته وکوفته به خونه برمیگشتی   بالاخره این تابستون استخرمون تکمیل شد ولی حیف افتتاح نشد       اَدوووووووووووووو     ...
7 آبان 1392

ببخش دیرشد.......

محمدم ازاینکه این قسمت ازخاطرات و عکساتو دیرتر تو وبلاگت گذاشتیم مامانی رو ببخش. چون مامانی سرش این روزا خیلی شلوغ بود آخه مامان کارمند داشتن این دردسرارو هم داره.   تابستان 92 برات خیلی خوب خوش گذشت چون یا تو استخرت آب بازی میکردی یا به پارک وشهربازی میرفتی وسرگرم میشدی یا به مسافرت میرفتی ......       یه دوش آب گرم بعد از آب بازی تو استخر        تولد امیرحسین توباغ عمو بهمراه مبین و ......   تابستون و توب بازی در شهربازی    یه بازی که ازهمه بیشتر دوس داشتی سرسره بازی میگفتی زوو زوو زوو ......
7 آبان 1392
1